*روایت فرماندهان از حماسه تصرف نونی ها
استحکامات دشمن داخل نونی ها نشان از نفوذ ناپذیری آن دارد ..اما رزمندگان اسلام کمتر از چند ساعت توانستند نونی ها را به حول و قوه الهی تصرف کنند
ما وقتی به نونیها زدیم دشمن مقاومت میکرد. خیلی فشار به گردان ما آمد. گروهان داخل درگیری می رفت. چند تا دونه بیشتر سالم بیرون نمیآمدند.
تعبیر جالبی داشت برادر غلامعلی رضایی فرمانده گروهان گردان حضرت زینب(س) که وقتی با گروهانم به نونی اول زدم، دشمن آنقدر آتیش ریخت که نیروهام هضم شدند اما بچه های گردان حضرت زینب(س) ول کن نبودند از روی بدن هم رد میشدند و با کماندوهای دشمن گلاویز میشدند.
منطقه درگیری رزمندگان سیدالشهداء(ع). غواصان لشکر10 از گوشه سمت راست 5 ضلعی که با 3توپ سیم خاردار نشان داده شده دژ را شکستند و به سمت چپ منطقه شلمچه و به طرف جاده شلمچه پاکسازی کردند. درنقشه بالا موقعیت کانال پرورش ماهی و نونی های1و2 کاملا مشخص است
ایشان می گفت: بوی باروت و سوختن گوشت و پوست و استخوان بچههای گردان حضرت زینب(س) همه فضای نونی را پر کرده بود. خیلی از بچه ها شهید و مجروح شدند.
تعبیر حاج غلامعلی برای تقریب به ذهن این بود که:
صحنه مثل این بود که شما ده ها مغازه کبابی کنار هم کباب بپزن و دود ناشی از پختن کباب فضا را بگیره؛ صحنه نبرد این جوری شده بود. منهم به سختی مجروح شدم. از طریق بیسیم تقاضای نیروی پشتیبانی کردم اما از اون طرف بیسیم پیغام آمد که امام فرموده به رزمندگان بگویید حسینی بجنگند. این پیغام معنی اش این بود که از نیرو خبری نیست. بچه ها که خبردار شدند امام یک چنین فرمایشی داشته شور و شوق شان زیاد شد. به خدا قسم حتی مجروح ها که روی زمین افتاده بودند هم از جا بلند شدند. ما برای تصرف نونی اول خیز برداشتیم و بچه ها دشمن را تار و مار کردند.
حاج اسدی معاون گردان حضرت زینب(س) می گفت:
یادمه شهید حجة الاسلام نخبه زعیم طلبه ای بود که از ساوجبلاغ اعزام شده بود یک پرچم یا حسین(ع) برداشت و خودش را زیر آتش پرحجم دشمن به بالای نونی رساند و پرچم رو توی خاک فرو کرد. این کار او به بچه ها روحیه داد اما دیدیم دشمن او رو هدف قرار داد و شهید شد.
عکس بالا را فرمانده گردان حمله کننده به نونی ها تهیه نموده. در این تصویر موقعیت نونی های اول و دوم و موقعیت مکانی آنها نسبت به یادمان کربلای شلمچه دیده می شود
با بیسیم با فرمانده ام تماس گرفتم و گفتم ما نونی اول را گرفتیم. اون باور نمی کرد. با حاج فضلی تماس گرفت و گفت بچه های ما نونی اول را فتح کردند اون هم باور نمی کرد. وقتی حاج فضلی به قرار گاه گفته بود آنها هم باورشون نشد تا اینکه حاج فضلی پیکش را فرستاد و بعد باور کردند. همه فهمیدند که:
شور حسین است چه ها می کند
نام حسین درد دوا می کند